این هفتـه اولیـن هفتـهای هستـش که کلـاسـا به صورت جـدی شـروع شدن صبح ساعـت 10 مبانی برنامه نویسی داشتیـم ، من قبل کلاس بسـی استـرس داشتم و انـدکی تپش قلـب با مقداری هیجـان خُب ساعت 10:05 کلاس شـروع شد و من انتظار داشتم کـه استاد لهجه داشته باشـه ولـی اصـلـا نداشت :))) صـداشـم خیـلی خـوبه یکـم توضیح داد که قراره چیکار کنیم و اینا و یه 10 نفر اینا یه پیش زمینهای داشتن از برنامه نویسی و اینا ، بقیه هیچـی ! قراره جاوا بخونیم انصافا اگه کسی هیچ پیش زمینهای نداشته باشه ، از کلـاس امـروز تقـریبا هیچی نمیفهمه خب اصطلاحات خیلی پیچیدهای هم بکار برده نشد ولـی خُب بازم خیلیا نتونستن خیلی چیز بفهمن بعد کلاس تو گروه یکـی ویـس گذاشته بود که لطفـا سـوالـای پیشرفته نپرسین در این لحظه بود که من نمیدونستم بخندم یا گریه کنم آقاا این استـاده میشناسـه منُ :))))))))))))) استاد ریـاضی رو هم دوست داشتم ، استاد فیزیـک هم خـوبهها مهربونـه فعلـا ولـی هیچـی از درس امروز نفهمیدم خودم باید بخونم
روزی که مردم بفهمند؟؟!! بازدید : 469
دوشنبه 25 آبان 1399 زمان : 5:37